رادینرادین، تا این لحظه: 14 سال و 4 ماه و 1 روز سن داره

@@ پسرم رادینم @@

سفر به شمال

سلام پسر گل من هفته پیش با بابایی رفتیم کلاردشت خدا رو شکر هوا خیلی خوب بود بعد از اینکه ویلا گرفتیم شب رو اونجا موندیم وقتی بیدار شدی با منظره زیبای طبیعت روبرو شدی و با هم رفتیم توی حیاط تا همه جا رو ببینی کوه پر از جنگلای زیبا و ابرهایی که نزدیکه کوه بودن بسیار دیدنی بود کمی بازی کردی و بیتاب بودی تا دریا رو ببینی تقریبا دو سال پیش اورده بودمت دریا اما ازاونجایی که با ذوق رفتی و افتادی تو آب و موج اومد روت کلی ترسیدی و فکر میکردمت شاید توی ذهنت بمونه اما خدا روشکر دیدم خیلی دوستداشتی و از کنار اب بیرون نمی  اومدی و کلی شن بازی کردی و روی شنها نقاشی کشیدی و با هم کلی صدف جمع کردیم پوستمون کاملابرنز شده بود . اما خیلی خوش گ...
20 تير 1393

روزمرگی من و رادینم

سلام پسر گلم. خیلی وقته دستم به نوشتن نمیرفت  بزرگ شدنت و قدکشیدنت برام یه دنیا می ارزه و قتی به چشمای معصومت نگاه میکنم به یاددوران نوزادیت میافتم چون اونموقع وقت برای سیر دیدنت داشتم. الان که داری بزرگ میشی نمیذاری براحتی ببوسمت ولی وقتی داریم باهم بازی میکنیم ازفرصت استفاده میکنم و غرق در بوست میکنم.  نمیدونم چرا دوست نداری هیچکی ببوست اما نبوسیدنت برای من سخت ترین کار دنیاست.  اینم بگم که خیلی به باباجون(پدر همسر) وابسته تر شدی ازاونجایی که فاصلمون تا اونجا 5 دقیقه میشه هر وقت که میخوایم بریم خونه میگی من میخوام برم اونجا واین رفتنت و موندنت خیلی برام سخت بود اما چند روزیه تصمیم گرفتم که بارضایت...
3 تير 1393
1